درباره خرسندی

ساخت وبلاگ
چیست این سقف بلند ساده بسیار نقش؟از کجا آمده‌ام آمدنم بهر چه بود؟نخستین روشی که انسان‌ها برای پاسخ دادن به این پرسش‌ها برگزیدند، «افسانه سرایی» بود.به این ترتیب، افسانه‌هایی شکل گرفت که شرح می‌دادند که جهان چگونه و از چه به وجود آمد؟ انسان‌ها چگونه پدیدار شدند؟ و چرایی زندگی انسان‌ها و فرجام ایشان کدام است؟هر قوم و ملت و مذهبی، مجموعه‌ای از این افسانه‌ها را برساختند. چنان که نقش و نشان همان قوم و ملت و مذهب را در آفرینش و در کار جهان شرح می‌داد.ایرانی‌ها هم از این قافله عقب نماندند. افسانه‌هایی برساختند که برای خودشان و فرزندانشان و نسل‌های آینده بگویند که از کجا آمده‌اند و آمدنشان بهر چه بود و نیز این سقف آسمان و فرش زمین را که برافراشته و چرا پهن کرده است؟شاهنامه‌ی فردوسی با نقل این افسانه‌ها – یا بهتر بگویم، اسطوره‌ها – آغاز می‌شود.فردوسی در دیباچه، خیلی گذرا، درباره‌ی آفرینش و ترکیب جهان سخن می‌گوید. همان افسانه‌های رایج آن روزگار که بر اساس چهار عنصر و چهار طبع بود و نیز ستاره‌شناسی بطلمیوسی با هفت آسمان و سیاره‌های گردان در آن و ستاره‌های ثابت بر سقف چرخان آسمان.فردوسی کار چندانی با آفرینش انسان ندارد. نه از آدم و حوا چیزی می‌گوید و نه از مشی و مشیانه.زود می‌پرد به اولین پادشاه: گیومرت یا همان کیومرث.و روایت زندگی و سرونوشت ایرانیان از این‌جا آغاز می‌شود.چنین گفت کآیین تخت و کلاه/گیومرت آورد و او بود شاه(این بیت که همگی ما دوستش داریم و از بریم: نخستین خدیوی که کشور گشود/سر پادشاهان کیومرث بود، در تصحیح استاد خالقی مطلق نیست.)گیومرت در ریشه‌ی پهلوی‌اش یعنی زنده‌ی میرا (گیو با گیان یا جان همریشه است و مرت یا مرگ و میرایی) .یعنی از همان ابتدا، «میرایی و ناپایداری زندگی» درباره خرسندی...ادامه مطلب
ما را در سایت درباره خرسندی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : kiarasharamesh بازدید : 24 تاريخ : چهارشنبه 3 آبان 1402 ساعت: 1:21

فریدالدین عطار نیشابوری که شاعری عارف و سالک بوده است، چه چیزی دارد که به اندیشه‌های خیام فلسفی و لذت‌گرا بیفزاید؟به قول حافظ: چه نسبت است به رندی، صلاح و تقوا را؟عطار صدسالی بعد از خیام می‌زیسته است. همگان عطار را یکی از قله‌های شعر صوفیانه و عرفانی فارسی می‌دانند. قله‌ای که سرآمد تمامی دیگر شاعران صوفی و عارف – به جز مولانا – به شمار می‌اید.خیام اما به شادخواری و ندانم‌انگاری شهره است. صوفیان در کتاب‌هایشان او را دهری و طبایعی نامیده‌اند و شعرهایش را به عنوان مصادیق گمراهی نقل کرده‌اند و بر او طعن زده‌اند.حتی عطار هم در الهی نامه تجربه‌ای معنوی را نقل می‌کند که حاکی از مشاهده‌ی سرگردانی خیام در دنیای برزخ است!این نوشتار برآن است که بگوید که خیام و عطار، با همه تفاوت و ناسازواری که در اندیشه‌شان است، دو مرحله‌ی متوالی و مکمل یکدیگرند از پویه‌ی تاریخی «خرد شعری فارسی». به طور خلاصه، خیام ذهن‌آگاهی و قدر دانستن زندگی را آموزش می‌دهد. اما در بیان «روش‌»های این قدردانستن از شادخواری و شادباشی فراتر نمی‌رود.عطار با افزودن مفاهیم «درد» و «عشق» روش‌های زندگی سرشار و معنی‌دار را برای مخاطب خرد شعری فارسی بسیار گسترش می‌دهد.رباعی‌های خیام منظومه‌ای می‌سازند از مفاهیم و نظریه‌هایی که چند پیام روشن را به مخاطب می‌دهند:۱- زندگی کوتاه و نیز غیرمنصفانه است. هیچ کس هم توضیح معقول و قابل اعتمادی از «پیش از آغاز» و «بعد از پایان» و «هدف» زندگی آدمیان نمی‌دهد.از آمدنم نبود گردون را سود / وز رفتن من جاه و جلالش نفزودوز هیچ کسی نیز دو گوشم نشنود/ کاین آمدن و رفتنم از بهر چه بود!۲- فرصت کوتاه و یکتای زندگی را باید قدردانست و دریافت.چون ابر به نوروز رخ لاله بشست / برخیز و به جام باده کن عزم درستک درباره خرسندی...ادامه مطلب
ما را در سایت درباره خرسندی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : kiarasharamesh بازدید : 29 تاريخ : يکشنبه 15 مرداد 1402 ساعت: 14:37

چهار انجمن علمی روان‌پزشکی و روان‌شناسی داخل کشور نامه‌ای به رئیس قوه قضائیه جمهوری اسلامی نوشته‌اند و نکته‌های درست و مهمی را یادآور شده‌اند، از جمله این که:قاضی‌ها حق ندارند که تشخیص پزشکی یا روانپزشکی بگذارند.اصولا تشخیص روانپزشکی‌ای به عنوان «شخصیت ضدخانواده» وجود ندارد.استفاده از تشخیص روانپزشکی به عنوان انگ و با هدف تحقیر متهم، به شدت نادرست است.استفاده از خدمات روانپزشکی به عنوان مجازات نیز اقدامی بسیار غیراخلاقی است.نوشتن این نامه اقدامی به جا و تحسین برانگیز است. در مقابل رذالت قاضی‌هایی که قصد دارند زنان شجاع کشورمان را با این حکم‌ها تحقیر کنند و برای به بند کشیدن جامعه و برای (به خیال احمقانه خود) تحقیر مخالفان، از تشخیص‌ها و خدمات روان‌پزشکی و روان‌شناسی سوءاستفاده کنند، لازم بود که صدایی از انجمن‌های علمی درآید. در این میان دو گروه مدنی علمی بیشتر از همه وظیفه‌ی اخلاقی داشتند که واکنش نشان دهند: سلامت روان و اخلاق پزشکی.نامه‌ی انجمن‌های علمی سلامت روان با لحنی نوشته شده است که برای نویسندگان آن داغ و درفش و بگیر و ببند را از پی نداشته باشد. این البته قابل درک است. تا همین جا هم در حالی که موج اخراج پزشکان همچنان ادامه دارد، نوشتن چنین نامه‌ای مایه‌ای گران از فضیلت و شجاعت را می‌طلبد و نشان می‌دهد.انتقادی که می‌شود که این نامه کرد، مخاطب قرار دادن رئیس دستگاه قضای جهموری اسلامی است. فردی با سابقه‌ و لاحقه‌‌ای سیاه از بیدادگری که قاضی اعدام‌های بیشمار بوده و استدلالش در بحث، «گاز گرفتن» است (یادتان که هست، در یک مجادله، ایشان پرید و عیسی سحرخیز را گاز گرفت.) و تنها کاری که خوب و بی نقص انجام داده است، زدن سوت بلبلی لاتی در کنفرانس خبری بوده است (فیلمش موجود است و درباره خرسندی...ادامه مطلب
ما را در سایت درباره خرسندی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : kiarasharamesh بازدید : 31 تاريخ : يکشنبه 15 مرداد 1402 ساعت: 14:37

من یک پدرم. دختری دارم همسن مهسا. فقط عطر موهایش جان جهان من است.وقتی موهای پریشان مهسا را با آن چشم و گوش خون‌آلود بر بستر مرگ دیدم، من هم مثل میلیون‌ها پدر و مادر ایرانی قلبم فشرده شد و قطره‌ای «به تلخی همه‌ی دریاها، جوشید از دوچشمم».یادم آمد شعر سایه که به این سطر آغاز می‌شود: «او را ز گیسوان بلندنش شناختند.» سایه این شعر را برای یکی از زنان اعدام شده در اوایل دهه شصت سروده بود. عزیزانش به محل دفن او دست یافتند و پیکر عزیزشان را در زیر خاک پیدا کردند. بعد از گذشت مدتی، چیز زیادی از بدن باقی نمانده بود. اما پیکر او را از گسیوان بلندش که زیر خاک باقی مانده بود، شناختند.یادم آمد دکتر زهرا بنی یعقوب. پزشک طرحی. دانش آموخته موسسه استعدادهای درخشان و دانشگاه علوم پزشکی تهران. او را در همدان گرفتند. به جرمی شبیه به جرم مهسا. بردند به بازداشت‌گاه امربه معروف بسیج همدان. یکی دو روز بعد پیکر بی جانش را به خانواده‌اش تحویل دادند. گفتند خودکشی کرده است. نمونه‌ها بی‌شمارند. مرد و زن. ستار و بهنام و ندا و رضا و محسن و زهرا و ....هیچ وقت، هیچ وقت مجرمانی که این جنایت‌ها را مرتکب شدند مواخذه نشدند. حتی نگذاشتند مدارک و مستندات تهیه شوند. پزشکان شریف و شجاعی که به سوگند پزشکی وفادار ماندند و حاضر نشدند سرپوش روی این جنایات بگذارند، به قربانیان پیوستند: دکتر رامین پوراندر جانی، دکتر عبدالرضا سودبخش و ....چیز تازه‌ای برای گفتن نمانده است. این‌ها را می‌نویسم تا بر شیون عمومی بر این داغ تازه که بر دلمان مانده است، من هم اشکی ریخته باشم.با چشم‌های اشک‌آلود شعر سایه را باز زمزمه می‌کنم. این بار برای دخترم، مهسا:او را ز گیسوان بلندش شناختندای خاک این همان تن پاک است ؟انسان همین خلاصه خاک است ؟وق درباره خرسندی...ادامه مطلب
ما را در سایت درباره خرسندی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : kiarasharamesh بازدید : 263 تاريخ : يکشنبه 9 بهمن 1401 ساعت: 1:33

جامعه‌ی اخلاق پزشکی ایران از انجام ساده‌ترین وظايف خود ناتوان مانده است. در این نوشته‌ی کوتاه، ابتدا مثالی از این وظايف عرضه می‌کنم و بعد، به علت این ناتوانی خواهم پرداخت.شلیک به معترضان از آمبولانسدر جریان اعتراض‌های اخیر (شهریور و مهر ۱۴۰۱ خورشیدی) از آمبولانس به عنوان وسیله‌ای برای سرکوب سوءاستفاده شد. هم روایت‌های فراوان و هم عکس‌ها و فیلم‌های فراوانی وجود دارند که به روشنی نشان می‌دهند که از آمبولانس برای حمل و نقل ماموران سرکوب و بازداشت شدگان استفاده می‌شود. یکی از تکان‌دهنده‌ترین مستندات، فیلمی است که شلیک از داخل آمبولانس به معترضان را ثبت کرده است. چرا این کار نادرست است؟براساس تهعد‌های بین‌المللی و اصول قانونی و اخلاقی حرفه‌ای، وسایلی مانند آمبولانس با علایمی که بر روی آن‌ها درج است، باید از هرگونه استفاده‌ی نظامی مبرا بمانند. تا در گیرودارها بتوانند آزادانه وارد منطقه‌ی درگیری شوند و به مصدوم‌ها، از هر طرف که باشند، امداد رسانی کنند.سوءاستفاده از آمبولانس برای سرکوب، به روشنی نقض اصول اخلاق، از جمله اخلاق و تعهد حرفه‌ای پزشکی است.چرا جامعه‌ی اخلاق پزشکی موظف است که واکنش نشان دهد؟وظیفه و هدف اخلاق پزشکی، پاسداشت اصول اخلاقی و تعهد حرفه‌ای در پزشکی است. وقتی چنین تعرض سهمگینی به ای اصول می‌شود، جامعه‌ی اخلاق پزشکی وظیفه دارد که واکنش نشان دهد. اگر نشان ندهد، نشانگر بیماری و ناتوانی یا مرده بودن آن است.چرا جامعه‌ی اخلاق پزشکی ایران بیمار، ناتوان، یا مرده است؟در ابتدا بگویم که برخی از اعضای شجاع و شریف جامعه‌ی اخلاق پزشکی ایران به طور فردی واکنش نشان داده‌اند. برای مثال، نامه‌ای را امضا کرده‌اند که از سوی جمع بزرگی از پزشکان امضا شده و به این موضوع هم پرداخته است. درباره خرسندی...ادامه مطلب
ما را در سایت درباره خرسندی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : kiarasharamesh بازدید : 69 تاريخ : يکشنبه 9 بهمن 1401 ساعت: 1:33

این که نویسنده‌ی برجسته‌ترین و پرفروش‌ترین رمان ایرانی، دوران پیری و بازنشستگی را با اتکا به کمک‌های دولتی یک کشور خارجی به سر کند، خود پرده ای از یک طنز تلخ است . طنزی سیاه و دیرپا که بر سرگذشت فرهنگ ایرانی، فرهنگ‌سازان ایرانی، حافظ'>حافظ، و ا. پ. آشنا، یا همان ایرج پزشکزاد سایه انداخته است.این سرنوشت، همانا زندگی و خلاقیت در زیر سلطه و سایه‌ی حکومت و فرهنگ استبدادی و شریعت‌خو است. چنان که فرهنگ و هنر خود تبدیل به جرم می‌شود و شاعر به خود نهیب می‌زند که: «تو اهل دانش و فضلی، همین گناهت بس! »(حافظ)یکی از آثار ایرج پزشکزاد، حافظ ناشنیده پند است. این کتاب داستانی، روایتی خیالی از زندگی حافظ جوان را بازگو می‌کند که رندی آزاده است، و در عین حال عاشق زنی ادیب و شاعر و بسیار محتشم (جهان ملک خاتون) و همصحبت پیری رند و طنزپرداز (عبیدزاکانی) است. ترکیبی که برای جذاب و خیال‌انگیز بودن، خود چیزی کم ندارد، چه برسد که با قلم آشنا نیز پرداخته شده باشد.تاریخ در این باره چه می‌گوید؟از مستندات تاریخی، می‌دانیم که حافظ با جهان ملک خاتون مراوده‌ی شاعرانه داشته است. این که این مراوده راهی به مصاحبت یا بیش از آن هم داشته است یا نه؟ پرسشی‌است که پاسخ‌اش در غبار تاریخ گم شده است. نیز می‌دانیم که در دوران جوانی حافظ، عبید زاکانی نیز که در آن زمان مردی جاافتاده و سردوگرم روزگار چشیده بوده، در شیراز زندگی می‌کرده است. آیا این دو با هم صحبت و همنشینی داشته‌اند؟ پاسخ این  پرسش هم از گمشدگان تاریخ است. اما هیچ بعید نیست. در شهری کوچک، دو انسان ادیب زندگی می‌کنند که هر دو سرشار از نقد و طنز اند. بعید است که هم را پیدا نکرده و در نهان جامی هم به دست نگرفته باشند.اما تصویری که پزشکزاد از حافظ به دست می‌دهد چ درباره خرسندی...ادامه مطلب
ما را در سایت درباره خرسندی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : kiarasharamesh بازدید : 118 تاريخ : جمعه 17 تير 1401 ساعت: 10:52

احمد شاملو در مقدمه‌اش بر دیوان حافظ به نکته‌ای اشاره می‌کند که خیلی در فهم حافظ مهم و کمک کننده است.در این نوشته‌ی کوتاه، ابتدا آن نکته را می‌گویم و بعد به این پرسش پاسخ می‌دهم که چرا حافظ شناسی شاملو تا این اندازه با نفی و انکار حافظ شناسان دیگر روبه‌رو شد؟ابتدا آن نکته: در درک حافظ باید به زمینه و زمانه‌ی او توجه کرد. این البته حرف تازه‌ای نیست. اما حرف مهم شاملو این است: در جامعه‌های بسته، تا وقتی که یک متفکر بر طبق پسند زمانه و زمینه‌ی خود سخن می‌گوید، نمی‌توان چندان او را جدی گرفت. سخن واقعی و «حرف حساب» او از وقتی شروع می‌شود که خطر و زیان را به جان می‌خرد و بر خلاف رسم زمانه سخن ساز می‌کند.بگذارید مثالی بزنم: فرض کنید که طلبه‌ای دانش آموخته‌ی یکی از حوزه‌های علمیه‌ی امروز ایران، سخنرانی‌ای بکند و در آن به نقل حدیث و شرح حرام و حلال و ثواب و عقاب و توحید و معاد بپردازد. تا این‌جا همه چیز عادی و بر طبق انتظار است. او هم مانند هزاران پرورده‌ی حوزه‌ها، مطالبی را باز می‌گوید که آموخته است، از او انتظار می‌رود، و برایش نان و آب و جایگاه شغلی به ارمغان می‌آورند. هزاران طلبه و روحانی، حتی اگر در سویدای دل خود به تردید افتاده باشند، حتی اگر در اعماق جان خود خیلی از این حرف‌ها را قبول نداشته باشند، باز هم همان‌ها را با آب و تاب بازگو می‌کنند. زیرا معاششان از این راه می‌گذرد و خلاف آن سرشار از خوف و خطر و زیان است. (البته این نافی آن نیست که خیلی‌هایشان هم از سر اعتقاد این سخنان را می‌گویند.)حالا اگر طلبه ای در ضمن سخنرانی هزار جمله‌ای خود، دو جمله هم بگوید که در آن با طنز معاد را انکار کند، یا بگوید که مبانی نظری توحید تناقض آمیز‌اند، یا بگوید که می و مطرب اگرچه حرام‌اند اما م درباره خرسندی...ادامه مطلب
ما را در سایت درباره خرسندی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : kiarasharamesh بازدید : 89 تاريخ : جمعه 17 تير 1401 ساعت: 10:52

دیشب دو خواب دیدم. اولی یک خواب بد بود. انگار روح شریری در پستوهای ذهنم و خاطراتم و خیالاتم گشته بود و تلخترین ها و ترسناک‌ترین ها را پیدا کرده بود و با آن ها یک صحنه زنده ساخته بود و من را در آن میان قرار داده بود. تا خوب زجر بکشم. خواب بعدی ام اما درباره خرسندی...ادامه مطلب
ما را در سایت درباره خرسندی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : kiarasharamesh بازدید : 92 تاريخ : چهارشنبه 11 فروردين 1400 ساعت: 16:00

يكي از شيفتگي هاي شيداگونه دوران نوجواني و جواني من، كه هنوز با من است، شوري ست كه در من با شنيدن موسيقي شجريان مي شكفد و موج مي زند و لبريزم مي كند. اين شور در اوان نوجواني ام پديد آمد و جز افزون نشد. وقتي دانشجوي پزشكي بودم، آرزو داشتم كه به كنسرت درباره خرسندی...ادامه مطلب
ما را در سایت درباره خرسندی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : kiarasharamesh بازدید : 90 تاريخ : چهارشنبه 11 فروردين 1400 ساعت: 16:00

رگ خواب را دیدم. خیلی بد بود! تنها نکته مثبتش موسیقی زیبای شجریان بود. و البته چهره زیبای لیلا حاتمی. اما حتی جای عصبانی شدن داشت از لیلا حاتمی که چرا در چنین فیلمی بازی کرده است. فیلم ماجرای یک سیندرلای ساده لوح وطنی است که در دام عشق یک فریبکار هوسباز گرفتار می‌شود و به شکست و فروپاشی می‌رسد. مهمترین ایراد فیلم تکیه بر کلیشه سیندرلایی قدیمی است: دختری ساده و مهربان و در اینجا دست و پا چلفتی، که برای خوشبخت شدن، به دنبال شاهزاده رویاهایش می‌گردد. اما بر خلاف سیندرلا، به جای شاهزاده، به مردی فریبکار برمی‌خورد. با وجود همه دلائل و شواهد، دل به او می‌بندد. اینجا باید بیننده با دخترک ساده همدلی کند؟ چرا؟ چرا یک دختر شهری و نسبتا تحصیلکرده این را به وضوح نمی‌بیند که مردی که او را در یک خانه/انباری دور از چشم دیگران نگاه داشته و فقط گاهی به سراغش می‌اید و او را در هیچ جمعی همراهی نمی‌کند، لابد غیر از او سوداهای دیگری هم در سر دارد؟ ای کاش فیلم اینگونه پی گرفته می‌شد که دخترک به جای تکیه بر مرد فریبکارِ، آستین همت را بالا می‌زد و آینده و سرنوشت و خوشبختی خودش را با اتکا به کار و جسارت و خلاقیت خودش می‌ساخت. اما به جای آن، سیندرلای ساده و فریب خورده، گام به گام در تباهی و بدبختی غوطه‌ورتر می‌شود و از بیننده انتظار همدردی و آرزوی جزجگر برای مرد فریبکار دارد. سینمای جهان، دهه ها بعد از سین درباره خرسندی...ادامه مطلب
ما را در سایت درباره خرسندی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : kiarasharamesh بازدید : 119 تاريخ : شنبه 9 دی 1396 ساعت: 22:47