فریدالدین عطار نیشابوری که شاعری عارف و سالک بوده است، چه چیزی دارد که به اندیشههای خیام فلسفی و لذتگرا بیفزاید؟به قول حافظ: چه نسبت است به رندی، صلاح و تقوا را؟عطار صدسالی بعد از خیام میزیسته است. همگان عطار را یکی از قلههای شعر صوفیانه و عرفانی فارسی میدانند. قلهای که سرآمد تمامی دیگر شاعران صوفی و عارف – به جز مولانا – به شمار میاید.خیام اما به شادخواری و ندانمانگاری شهره است. صوفیان در کتابهایشان او را دهری و طبایعی نامیدهاند و شعرهایش را به عنوان مصادیق گمراهی نقل کردهاند و بر او طعن زدهاند.حتی عطار هم در الهی نامه تجربهای معنوی را نقل میکند که حاکی از مشاهدهی سرگردانی خیام در دنیای برزخ است!این نوشتار برآن است که بگوید که خیام و عطار، با همه تفاوت و ناسازواری که در اندیشهشان است، دو مرحلهی متوالی و مکمل یکدیگرند از پویهی تاریخی «خرد شعری فارسی». به طور خلاصه، خیام ذهنآگاهی و قدر دانستن زندگی را آموزش میدهد. اما در بیان «روش»های این قدردانستن از شادخواری و شادباشی فراتر نمیرود.عطار با افزودن مفاهیم «درد» و «عشق» روشهای زندگی سرشار و معنیدار را برای مخاطب خرد شعری فارسی بسیار گسترش میدهد.رباعیهای خیام منظومهای میسازند از مفاهیم و نظریههایی که چند پیام روشن را به مخاطب میدهند:۱- زندگی کوتاه و نیز غیرمنصفانه است. هیچ کس هم توضیح معقول و قابل اعتمادی از «پیش از آغاز» و «بعد از پایان» و «هدف» زندگی آدمیان نمیدهد.از آمدنم نبود گردون را سود / وز رفتن من جاه و جلالش نفزودوز هیچ کسی نیز دو گوشم نشنود/ کاین آمدن و رفتنم از بهر چه بود!۲- فرصت کوتاه و یکتای زندگی را باید قدردانست و دریافت.چون ابر به نوروز رخ لاله بشست / برخیز و به جام باده کن عزم درستک, ...ادامه مطلب